جدول جو
جدول جو

معنی پس درد - جستجوی لغت در جدول جو

پس درد
(پَ دَ)
اوجاعی که زن را پس از وضع حمل پدید آید و آنراعرب حس ّ گوید. دردی که زاهو را باشد پس از ولادت
لغت نامه دهخدا
پس درد
دردهایی که پس از وضع حمل در زائو پدید میاید
تصویری از پس درد
تصویر پس درد
فرهنگ لغت هوشیار
پس درد
دردی خفیف که پس از درد شدیدی چون درد زایمان پدید آید
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس دادن
تصویر پس دادن
رد کردن چیزی که از کسی گرفته شده، بازگردانیدن، ادا کردن، آب بیرون دادن کوزه یا ظرف دیگر، تراوش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل درد
تصویر دل درد
دردی که در معده یا روده ها پیدا شود، درد شکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس کردن
تصویر پس کردن
کنار زدن، یک سو کردن کسی یا چیزی از جایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس فردا
تصویر پس فردا
روز بعد از فردا، دو روز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس ترک
تصویر پس ترک
اندکی عقب تر متاخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت درد
تصویر پشت درد
درد پشت وجع الظهر
فرهنگ لغت هوشیار
ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند، آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس دادن
تصویر پس دادن
باز گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پس مانده غذای دیگران را میخورند، پس خورده یا باز مانده طعام و غذا و شراب سوء ر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس آورد
تصویر پس آورد
رد کردن چیزی مراجعت دادن: کتابی که گرفته بود پس آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس پرده
تصویر پس پرده
سرای، حرم، پشت پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس بردن
تصویر پس بردن
بعقب بردن، باز گردانیدن رجعت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گرد
تصویر پی گرد
تعقیب کننده، گشتن در پی چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی کرد
تصویر پی کرد
دنبال کردن تعقیب، تعقیب شخصی از لحاظ قانونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی زرد
تصویر پی زرد
عصب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس فردا
تصویر پس فردا
یک روز بعد از فردا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس کردن
تصویر پس کردن
پیمودن، طی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر دردی
تصویر پر دردی
حالت و چگونگی پر درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا درد
تصویر پا درد
دردی که از رماتیسم یا نقرس در پا پیدار شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر درد
تصویر پر درد
پراندوه
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه پر از دود باشد: اطاق پر دود. یا قلیان پر دود. که دود بسیار از آن بر آید. یا پردود بودن، اندوهگین غمگین پر درد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی درد
تصویر بی درد
بی حس، بی رنج، بی غم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر درود
تصویر پر درود
پر ستایش پر ثنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خرد
تصویر پر خرد
بسیار زیرک و عاقل پر عقل پر شعور مقابل کم خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل درد
تصویر دل درد
درد دل، آنکه مبتلی به شکم درد مزمن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس گردن
تصویر پس گردن
پشت گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی برد
تصویر پی برد
اکتشاف، کشف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تن درد
تصویر تن درد
درد جسمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پس دادن
تصویر پس دادن
عودت دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پس ورد
تصویر پس ورد
گذرواژه
فرهنگ واژه فارسی سره
دری که در بخش پشتی ساختمان قرار داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
درد بعد از زایمان
فرهنگ گویش مازندرانی